–278


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود




تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان پایان نامه ها و آدرس k-thesis.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
پرش به محتوای اصلیرفتن به نوارابزار پیشخوان خانه به‌روزرسانی‌ها 2 نوشته‌ها همه‌ی نوشته‌ها افزودن نوشته دسته‌ها برچسب‌ها بگرد و جایگزین کن! تمام گشتن ها اضافه کردن رسانه کتابخانه افزودن برگه‌ها همه‌ی برگه‌ها افزودن برگه دیدگاه‌ها 1 نمایش پوسته‌ها سفارشی‌سازی ابزارک‌ها فهرست‌ها سربرگ پس‌زمینه Random Backgrounds تنظیمات پوسته ویرایشگر افزونه‌ها افزونه‌های نصب‌شده افزودن ویرایشگر Random Banners کاربران همه کاربران افزودن شناسنامه شما ابزارها ابزارهای دردسترس درون‌ریزی برون‌بری Search & Replace تنظیمات همگانی نوشتن خواندن گفت‌و‌گو‌ها رسانه پیوندهای یکتا Shortcode any widget Auto Limit Posts Header and Footer WP Rocket XML-Sitemap Random Thumbnails کوتاه کردن پست فونت ماندگار فونت پیشخوان فونت پوسته انتقادات و پیشنهادات Related Posts تنظیمات پارسی جمع کردن فهرست درباره وردپرس پایان نامه های ایران داک 22 به‌روزرسانی پوسته 11 دیدگاه در انتظار مدیریت است تازه WP Rocket سلام 92 بیرون رفتن راهنما تنظیمات صفحه نوشته‌ی تازه Easy Image Display is supported through Patreon. If you find it useful, please consider a small donation. Thanks! | Hide Notice وردپرس پارسی فعال شد! برای کارکردن افزونه نیاز به پیکربندی آن دارید. برگه‌ی پیکربندی – بی‌خیال WP Rocket بعد از فعال یا غیرفعال سازی ویژگی یا افزونه پا کردن کش ضروری است پاک کردن کش WP Rocket: برای درست کار کردن افزونه به پیوند یکتا بروید و ساختار دلخواه را انتخاب کنید ، رفتن به پیوند یکتا عنوان را اینجا وارد کنید پیوند یکتا: http://abbas-jadidi.ir/?p=3132&preview=true تغییر پیوندهای یکتا افزودن پرونده چندرسانه‌ایدیداریمتن bilinkb-quotedelinsimgulollicodemoreبستن برچسب‌هاجهت متن سرویس وبلاگدهی وردپرسی

پایان نامه ارشد مدیریت (سایت اصلی)

نمونه سوال ارشد (تست ها)

پایان نامه ارشد حقوق (سایت اصلی)

دانلود پایان نامه ارشد -همه رشته ها

پایان نامه حسابداری (سایت اصلی)

پایان نامه ادبیات

پایان نامه برق

پایان نامه (ارشد فایل)

پایان نامه ارشد روانشناسی (بلاگ اسکای)

پایان نامه مدیریت

پایان نامه ارشد (پارسی بلاگ)

روانشناسی (لوکس بلاگ)

پایان نامه (رزبلاگ)

فروش فایل سنجش و دانش

آرتین فایل

پایان نامه (بلاگ اسکای)

پایان نامه های پارسی بلاگ 2

پایان نامه و تز (فورکیا)

پایان نامه (نیلوبلاگ)

دانلود پایان نامه ارشد مدیریت (لوکس بلاگ)

پایان نامه ارشد رشته حقوق (میهن بلاگ)

پایان نامه ارشد حقوق (بلاگ اسکای)

هما تز

دانلود پایان نامه رشته حقوق (رز بلاگ)

پایان نامه حقوق (نیلو بلاگ)

عناوین پایان نامه مدیریت

پایان نامه های حقوق (لوکس بلاگ)

پایان نامه تربیت بدنی

پایان نامه مدیریت صنعتی

پایان نامه ارشد مدیریت (بلاگ اسکای)

پایان نامه علم یار

پایان نامه روانشناسی (فورکیا)

پایان نامه ارشد

پایان نامه حقوق (رزبلاگ)

آوا فایل

دانلود پایان نامه ها (رزبلاگ 3)

دانلود متن کامل پایان نامه (رزبلاگ)

پایان نامه حقوق جزا

ارشد حقوق

بهار فایل

پایان نامه ها (پارسا بلاگ)

پایان نامه حسابداری

پایان نامه بورس

پایان نامه حسابداری دولتی

پایان نامه ها (سایت بیان)

پایان نامه مدیریت مالی

پایان نامه ارشد جغرافی (جغرافیا)

فوکا-لینک های مفید سایت دانلود

پایان نامه مدیریت انسانی

پایان نامه ارشد صنایع

پایان نامه مدیریت مالی صنعتی

پایان نامه الهیات

پایان نامه عمران

پایان نامه ارشد (میهن بلاگ)

متن کامل پایان نامه (رزبلاگ 4)

پایان نامه و تحقیق

پایان نامه مدیریت عمران

پایان نامه فرمت ورد( لوکس بلاگ)

پایان نامه ارشد ( لوکس بلاگ)

پایان نامه ارشد دانلود ( لوکس بلاگ)

دانلود پایان نامه ها (پارسا بلاگ)

پایان نامه (جوان بلاگ)

پایان نامه ارشد و کارشناسی

پایان نامه کارشناسی ارشد (لاین بلاگ)

دسترسی پایان نامه ارشد

دانلود رایگان پایان نامه

تعداد واژه‌ها: 290 پیش‌نویس در زمان 2:17:43 ب.ظ ذخیره شد. تغییر وضعیت پنل: انتشار انتشار ذخیره پیش‌نویس پیش‌نمایش (باز شدن در پنجره تازه) وضعیت: پیش‌نویس ویرایش ویرایش وضعیت نمایانی: عمومی ویرایش تغییر میدان دید انتشار فوری ویرایش ویرایش تاریخ و زمان پاک کردن کش انتقال به زباله‌دانانتشار تغییر وضعیت پنل: ساختار ساختار ساختارهای نوشته استاندارد حاشیه پیوند گفتاورد تغییر وضعیت پنل: دسته‌ها دسته‌ها همه دسته‌ها بیشتر استفاده شده پایان نامه ها دسته شماره 2 + افزودن دسته تازه تغییر وضعیت پنل: برچسب‌ها برچسب‌ها افزودن برچسب افزودن برچسب‌ها را با ویرگول لاتین (,) جدا کنید انتخاب از برچسب‌های بیشتر استفاده شده تغییر وضعیت پنل: Cache Options Cache Options Activate these options on this post: Images LazyLoad Iframes & Videos LazyLoad HTML Minification CSS Minification JS Minification شبکه تحویل محتوا Note: These options aren't applied if you added this post in the "Never cache the following pages" option. تغییر وضعیت پنل: Header and Footer Header and Footer Disable top injection Disable bottom injection سپاسگزاریم از اینکه سایت خود را با وردپرس ساخته‌اید. نگارش 4.8.1 پیوند درج شد. هیچی پیدا نشد.

–278

پیشگفتار
در آغاز این رساله، شایسته می‏دانم که اندکی از انگیزه و اشتیاق خود جهت انتخاب چنین مسیر پرفرازونشیبی برای آغازین رساله‏ی خود که به عنوان اولین گام من در راه حقیقت‏پژوهی است، سخنی بگویم. از زمانی‏که در آغازین سالهای نوجوانی، اندیشیدن را به ‏مثابه‏ی یگانه هدف خود در زندگی برگزیدم، دغدغه‏ی انتخاب مبدأیی برای آغاز این مسیر پایان‏ناپذیر همیشه با من همراه بوده‏ است، چراکه پراکندگی و تشویش افکار که تا حدی مقتضای دوران جوانی است مانع از آن می‏شد که در انتخاب سرچشمه‏ی تفکر خود، به نتیجه‏ای مطلوب برسم و در جایگاهی امن سکنی گزینم؛ به همین جهت، دقت در انتخاب موضوع رساله‏ام را فرصتی ارزشمند برای نزدیک شدن به هدف خود دانستم، همان‏طور که افلاطون نیز به شایستگی می‏گوید: “نخستین گام در هر کار مهمترین مرحله‏ی آن کار است”، و از این‏رو، عدم ‏را به عنوان اصل و بنیاد رساله‏ی خود برگزیدم، تنها به این دلیل ساده و در‏ عین حال مهم که تفکر به آن برای لحظاتی هر چند کوتاه مانع پراکندگی افکارم می‏شود، و از آن‏جایی‏که هیدگر عدم را به عنوان بنیادی‏ترین مسأله‏ی فلسفه توصیف می‏کند و به صورت جدی به آن می‏پردازد، عنوان رساله‏ی خود را به راهنمایی و پیشنهاد استاد ارجمند، جناب آقای دکتر حیدری، مقام عدم در هستی‏شناسی بنیادین هیدگر، انتخاب کردم و آرزومندم که این جستار فرصتی را برای تأمل بیشتر و زمینه‏ای را برای طرح پرسش‏های تازه فراهم کند، چراکه نوشته‏ای هر اندازه هم که بی‏ادعا باشد، فقط کافی است ایجاد تأمل کند تا به هدف خود نایل آید.
چکیده
این رساله درصدد آشکار کردن معنای عدم از منظر هیدگر است. جستجوی عدم در تمام آثار هیدگر سایه افکنده است که در این پژوهش، توجه نگارنده معطوف به آثار عمده‏ی وی، یعنی هستی و زمان و مابعدالطبیعه چیست؟، می‏باشد. هیدگر در کتاب هستی و زمان با پرسش در باب معنای هستی متذکر می‏شود که این پرسش در طول تاریخ مابعدالطبیعه به دست نسیان سپرده شده است و اکنون باید ضرورت و تقدم هستومندی آن را در مرکز توجه قرار دهیم، حقیقتی که به منزله‏ی خاکی است که درخت فلسفه در آن ریشه دوانیده است. معنایی که هیدگر از هستی مراد می‏کند با توجه به تفاوت هستی‏شناختی میان وجود و موجود قابل درک است. هستی در اندیشه‏ی هیدگر به جهت عاری بودن از هرگونه تعیّن همان عدم یا ناموجود محض است، به بیانی دیگر وجود و عدم در اندیشه‏ی وی این‏همانی دارند. هیدگر در این کتاب تحلیل اگزیستانسیال دازاین را مقدمه و بنیادی برای پاسخ به پرسش از هستی می‏داند چراکه دازاین به واسطه‏ی ویژگی‏های اگزیستانسیال همواره پیش- هستی‏شناختی است و هرکدام از آن خصائص روزنه‏ای را به سرزمین وجود می‏گشاید.
هیدگر در مابعدالطبیعه چیست؟ پرسش از عدم را هدف اصلی خود دانسته و در صدد پاسخ‏گویی به آن برآمده است. از نظر هیدگر درک معنای عدم به‏ عنوان نفی کامل کلیت موجودات نه از نظر شناخت‏شناسی بلکه در معنایی اگزیستانسیال و از رهگذر تجربه‏ی عدم از طریق حال بنیادین ترس‏آگاهی امکان‏پذیر است. هیدگر با طرح تجربه‏ی عدم به ‏عنوان نفی کامل کلیت موجودات خواهان استعلا و آزادی دازاین است از طریق رهایی از پریشانی در میان موجوداتی که دازاین را احاطه کرده‏ و مانع آزادی بنیادین او هستند. رساله نشان می‏دهد که هیدگر چگونه با پرسش معنادار از وجود یا عدم، افقی را به روی ما می‏گشاید که با نظر به آن می‏توانیم با نگاهی نو به هستی خود، موجودات و به‏طورکلی زندگی بنگریم.
کلید واژه‏ها: هیدگر، وجود، عدم، هستی‏شناسی بنیادین، دازاین، ترس‏آگاهی
فهرست مطالب
مقدمه 1
بخش اول: تأملاتی در باب عدم 4
درک عام و معمول ما از عدم 4
معانی چهارگانه‏ی عدم 5
تاریخچه‏ی عدم 7
نیستی در تفکر پارمنیدس 7
عدم و نفی در تفکر هگل 11
عدم و نیست‏انگاری در نیچه 15
مراد هیدگر از معنای وجود و عدم چیست؟ 18
بخش دوم: مقام عدم در اندیشه‏ی هیدگر 22
مقدمه 22
عدم در سایه‏ی پرسش معنادار از وجود در هستی‏‏شناسی بنیادین هستی و زمان 23
مقدمه 23
هستی‏شناسی و هستی‏شناسی بنیادین 24
از سوژه به دازاین 31
ترس‏آگاهی، افشاکننده‏ی حقیقت عدمی وجود انسان و منادی اصالت 40
نتیجه‏گیری 64
عدم و پرسش از آن در مابعدالطبیعه چیست؟ 69
مقدمه 69
عدم و تفاوت هستی‏شناختی در مابعداطبیعه چیست؟ 71
رابطه‏ی ترس‏آگاهی و عدم در مابعدالطبیعه چیست؟ 76
نتیجه‏گیری 85
انتقاد کارنپ 86
عدم در تفکر هیدگر متأخر 91
بخش سوم: هیدگر و و آیین بودا 95
عدم در ساحت اندیشه‏ی آیین بودا 95
عدم هیدگر در آینه‏ی اندیشه‏ی آیین بودای ماهایانا 97
رابطه‌ی میان هیدگر، آیین بودا و بومشناسی عمقی 101
جمع‌بندی 104
فهرست منابع 107
پیوست‏ها 111
مقدمه
در ابتدای این رساله شاید انتظار آن باشد که سخنی در باب زندگی مارتین هیدگر به میان آید. با این وجود نگارنده دیدگاه این متفکر بزرگ آلمانی را، که جستجو در زندگی شخصی فیلسوفان را برای دریافت فلسفه‏ی آن‏ها خالی از فایده می‏دانست (احمدی، 1388، ص16)، محترم شمرده و کاوش در فلسفه‏ی او را با نظر به زندگی شخصی او آغاز نمی‏کند. تصدیق این مطلب را به‏ سادگی می‏توان از میان جملات خود او درک کرد، آنجایی‏که درباره‏ی زندگی ارسطو به شاگردانش گفت: «او به دنیا آمد، کار کرد، و مرد» (به نقل از احمدی، 1388، ص16). هیدگر همچنین در ابتدای درس‏های خود پیرامون کتاب شلینگ، درباره‏ی آزادی انسانی، می‏گوید: «زمانی‏که کار یک اندیش‏مند یا حتی بخشی از کار او در دسترس ماست دیگر ’زندگی‘ فیلسوف برای همگان بی‏اهمیت خواهد شد. از طریق زندگی‏نامه ما هرگز نمی‏توانیم بدانیم که چه چیز در یک زندگی فلسفی مهم است» (به نقل از احمدی، 1388، ص17). او در کتاب نیچه نیز آورده است: «هرگاه ما به جای این‏که درباره‏ی شکل هستی، و جهانی که پیش از هر چیز زمینه‏ی اثر بوده‏اند بیاندیشیم، به جستجوی کشف ’زندگی‘ آن انسانی که اثر را آفریده، بپردازیم، آن‏گاه اثر به ‏مثابه‏ی اثر خود را به روی ما می‏بندد» (به نقل از احمدی، 1388، ص17). ازاین‏رو مبنای تلاش از ابتدای این رساله بر آشکار‏‏کردن جنبه‏های موضوع موردنظر قرار می‏گیرد، که همانا نزدیک‏شدن به دریافت مقام عدم در هستی‏شناسی بنیادین هیدگر است. بنابراین پژوهش خود را، صرف‏ نظر از زندگی هیدگر، با این پرسش آغاز می‏کنیم که مراد هیدگر از عدم چیست و نیستی چه مقامی در تفکر او دارد؟ به‏‏طورکلی توجه به عدم، سلب یا نفی، که در عرفان اسلامی از آن به عنوان وجه جلالی حق یاد می‏کنند، در فلسفه‏ورزی از اهمیت فراوانی برخوردار است، چراکه فلسفه عشق‏ورزیدن به ذات دانایی است و همانا آشکارکردن حقیقت مطلقی است که فاش‏سازی آن در گرو نفی هر آن چیزی است که به عنوان مانع و حجابی بر سر راه کشف حقیقت قرار دارد. بنابراین تفکر فلسفی با این مفاهیم، یعنی عدم و نفی، پیوندی ناگسستنی دارد (سلیمان‏حشمت، بی‌تا، ص315). ‬‬‬‬‬‬‬‬
این پژوهش در جستجوی افشای معنای عدم از دیدگاه هیدگر است؛ این‏که آیا پرسش هیدگر از عدم مفهومی را مطرح می‏کند که در پرتو آن افقی پیشِ روی ما گشوده ‏شود؟ هیدگر در کتاب هستی و زمان، معنای عدم را در پرتو پرسش از وجود مطرح می‏کند، بنابراین در این رساله وجود از منظر هیدگر که نه از سنخ موجودات است و نه حاصل جمع آن‏ها مورد بررسی قرار می‏گیرد و به تفسیر گفته خواهد شد که وجود حائز خصائص کاملاً متفاوت از موجودات است. رساله به این پرسش مهم می‏پردازد که چگونه می‏توان درکی از وجود داشت؟ آیا می‏توان معنایی وحدانی برای وجود یافت که هم متضمن توصیف و شرح همه‏ی موجودات باشد و هم به آن‏ها تعیّن ببخشد؟ هیدگر در متافیزیک چیست؟ پرسش از عدم را مرکز اصلی بحث خود قرار داده است. نگارنده در این رساله مدعی است که هیدگر با طرح و واکاوی چنین پرسشی مخاطبش را به چالش می‏کشد و افقی پیشِ روی او می‏گشاید که انسان با نظر به آن می‏تواند خود را از سراب خودمحوری نجات دهد، و در پرتو آن نیستی بنیادین خود را پذیرفته، از این طریق به اصالت برسد و وجود حقیقی خود را فاش نماید. پرسش هیدگر از عدم و نحوه‏ی درانداختن آن در تاریخ فلسفه، یگانه است و چنان‏که پِتْزِت بیان می‏کند آن پرسش «آنچنان بود که انگار صاعقه‏ی مهیبی آسمانی تاریک را، که بر فراز غار قرار داشت، شکافت» (p. 12 Petzet,1993,).
از‏آنجایی‏که اهمیتِ خاستگاه و نقطه‏ی عزیمتِ تاریخی هر مفهومی در فلسفه مبرهن و آشکار است، برای فراهم‏شدن زمینه‏ای مناسب جهت هر‏چه بهتر آشکارشدن مفهوم عدم از منظر هیدگر شایسته است که پیش از ورود به ساحت اندیشه‏ی او به‏ اجمال سیر تاریخی مفهوم عدم را از منظر سه فیلسوف بزرگ غربی، یعنی پارمنیدس؛ هگل و نیچه، ملاحظه کنیم. پیش از بررسی سرگذشت عدم در بستر تفکر این سه اندیشمند بزرگ، اندکی پیرامون درک عام و معمول از نیستی و همچنین درباره‏ی چهار معنایی که می‏توان برای عدم اعتبار کرد، سخنی به میان می‏آید. چراکه تأملی هر چند کوتاه در این‏ زمینه، درک عمق و ژرفای تفکر اندیشمندان بزرگی همچون پارمنیدس، هگل، نیچه و هیدگر در باب عدم را آسان‏تر می‏سازد. در ادامه‏یِ سخن نیز، مطابق انتظار، تفکر پیرامون مفهوم عدم از دیدگاه هیدگر را پیشه‏ی ِراه خود می‏کنیم. برای این منظور ابتدا با توجه به چارچوب‏های اصلی تفکر هیدگر به بحث و بررسی درباره‏ی جایگاه عدم در کتاب هستی و زمان می‏پردازیم. سپس واکاوی پرسش هیدگر از عدم در درسگفتار متافیزیک چیست؟ مطمح نظر قرار می‏گیرد و اندکی نیز در باب نظریات متأخر وی سخنی به میان می‏آید و جستار بعدی تلاشی است برای ملاحظه‏ی اندیشه‏ی هیدگر پیرامون مفهوم عدم، در آینه‏یِ تفکر شرقی با تمرکز بر آیین بودای ماهایانا. سرانجام به‏ سبب اهمیت تأثیرِ اندیشه‏یِ هیدگری، پیرامون این موضوع، بر نوع نگرش انسان به زندگی و پدیدارهای آن، برای نمونه به کاوش در حوزه‌اي می‏پردازیم که انديشه‌هاي هيدگري و بودايي با بوم‏شناسی عمقی، که صورتی است از محيط‏زيست‏گرايي راديكال، متجانس و سازگارند. نویسنده بر آن است که‏ قسمت پایانی این گفتار از اهمیت فراوانی برخوردار است، چراکه روشنگری درباره‏ی تأثیر اندیشه‏‏ی هیدگر پیرامون عدم بر زندگی عملی انسان و نحوه‏ی دیدگاه او به جهان و انسان‏ها، هرچند به‏گونه‏ای مختصر و صرفاً در زمینه‏ای خاص، می‏تواند پایان شایسته‏ای برای این پژوهش باشد. امید است که در پرتو این جستار، اندکی از عمق تفکر این اندیشمند بزرگ درک شود.
بخش اول‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬: تأملاتی در باب عدم
1.1. درک عام و معمول ما از عدم
ما معمولاً حیث عدمی را معادل با موجود نبودن در نظر می‏گیریم. حیث عدمی از این منظر متضادِ «چیزی» لحاظ می‏شود، و بسیار ساده‏لوحانه خواهد بود که در زبان متداول از آن به عنوان «چیزی» سخن بگوییم. نیستی در این بسترِ عام اندیشه «یک فضای خالی، تهی بودن، فراموشی، عدم، هیچ و شاید صفر» تعریف می‏شود (“The Theory and Concept of Nothingness,” www. aambury. freeserve. co.uk/NOTHIN).
افرادی مانند وبستر و رودلف آلرز نیز در آثار خود به این معنا و مفهوم از نیستی التفات داشته‏اند. وبستر نیستی را «هيچ موجود یا وجودی نبودن؛ همچنين، هيچ چيز،‌ عمل، يا رخداد خاصی نبودن؛ هيچ چيز: متضادِ چيز، هر چيز، چيزي» و حیث عدمی را «حالتي از موجود نبودن» تعریف می‏کند (Webster, 1999, see Nothing, Nothingness). ‬
رودلف آلرز نیز در مقاله‏ی خود، با عنوان در تاریکی و سکوت و عدم، تجربه‏ی نیستی را با تجربه‏ی انسان از تاریکی و سکوت پیوند می‏دهد: «ظاهراً در تاريكی و سكوت نسبت به ’نيستی‘ آگاه می‌شويم» (Allers, 1946, p. 515.). از نظر آلرز مشاهده‏ی «نیستی» یعنی فرد خود را در تاریکی محض غوطه‏ور سازد. به اين‏ ترتيب فرد تجربه‌ای مثبت از نیستی دارد (qtd.in Estafia, n.d, p. 2.)، (Allers, 1946, p. 517.).‬
با وجودِ تجربه‏های بسیار معمولی از نیستی که در حس بینایی و شنوایی ما مشهود است، همچنان پرسش از نیستی و حیث عدمی به جای خود باقی است: اینکه نیستی از چه قرار است؟ و حیث عدمی چیست؟
اکنون به‏ اختصار، به معانی اعتبار‏شده از عدم می‏پردازیم تا از دشواری درک معانی مورد نظر متفکران، به‏خصوص هیدگر در باب عدم، ‏کاسته شود.‬
1.2. معانی چهارگانه‏ی عدم
چنان‏که پیشتر بیان شد، برای عدم می‏توان چهار معنا اعتبار کرد، که در این فصل شرح مختصری از آن‏ها بیان می‏شود. معنای اول در مقابل معنای وجود است، یا به بیانی دیگر مفهوم مطلق عدم نقیض مفهوم مطلق وجود است که بر مبنای اصل امتناع تناقض، جمع و رفع این دو محال است (سلیمان‏حشمت، بی‌تا، ص335).
عدم در معنای دوم برابر است با ماهیت به معنای امکان ذاتی، یعنی ماهیت «از آن حیث که خود ماهیت است، جز خودش نیست، یعنی نه موجود است و نه معدوم.» همان‏طور که می‏دانیم ماهیت را در سه مفهوم به کار می‏برند، یکی از معانی آن همان امکان ذاتی است که ذکر آن گذشت. در معنای دوم ماهیت چیزی است که در جواب پرسش از ماهو می‏آید و در معنای سوم عبارت است از آنچه شی‏ء بدان شیء است. معنای دوم عدم یعنی امکان ذاتی، که از لوازم ذات ماهیت در معنای دوم آن است (آنچه در جواب پرسش از ماهو می‏آید)، بیانگر لااقتضایی و استوا نسبت به وجود و عدم است. این امکان اگر جهت وجود پیدا کند ممکن‏الوجود است و اگر بر جهت عدم باقی بماند ممتنع‏الوجود است. به این اعتبار ماهیت از آن رو که در مقام ذات لااقتضاء و عدم است اگر علت تامه‏اش محقق شود موجود می‏گردد و در صورت عدم تحقق علت تامه معدوم باقی ‏می‏ماند. لازم به ذکر است که با تحقق علت تامه و موجودشدن آن ماهیت «امکان، فقر و حیث عدمی» از آن سلب نمی‏شود. بنابراین، این معنا از عدم برخلاف معنای اول آن با وجود شیء جمع شدنی است، چراکه عدم در معنای ذکرشده به ‏مثابه‏ی‏ مفهوم مطلق به ‏کار نمی‏رود (ص339-338).
معنای سوم عدم امتناع ذاتی است. ممتنع ذاتی، همچون شریک‏ الباری و مربع دایره، مغایر با ممتنع غیری است. در تاریخ فلسفه به این معنا از عدم بسیار پرداخته شده است (ص340).
معنای چهارم عدم دقیقاً در مقابل معنای دوم آن است، به این اعتبار که به ‏معنای «لاشیء» و «نه‏چیز» است. این معنا از عدم، یعنی لا‏شیء و ناموجود، به جهت تعالی‏اش متعین به تعینات ماهوی نیست و فاقد هرگونه شیئیتی است که موجود (ممکن‏ الوجود) متعین به آن است. بنابراین عدم در معنای چهارم برابر است با وجود، یعنی وجود عاری از هرگونه تعین، و حیث عدمی برابر است با «سلب شیئیت از وجود، حق و هستی» (ص342).
برابری میان مفهوم وجود با معنای چهارم عدم را در گزاره‏ی «وجود عدم است» بیان کرده‏اند. جمع میان این دو مفهوم بیانگر آن است که عدم به این اعتبار عدم مطلق و صرف نیست، زیرا مفهوم مطلق عدم (در معنای اول آن) در تناقض با معنای مطلق وجود است و بنابراین قابل جمع با آن نیست. همچنین عدم به معنای ناموجود غیر از عدم در معنای دوم (به معنی امکان و ماهیت) و سوم (امتناع ذاتی) است (مطالب این فصل از مقاله‏ی عدم و تفکر انتقادی آقای دکتر سلیمان‏حشمت اقتباس شده است).
بعد از آشکارشدن معانی چهارگانه‏ی عدم، نگاهی اجمالی به تاریخچه‏ی این مفهوم از دیدگاه فیلسوفان بزرگی نظیر پارمنیدس، هگل، نیچه و هیدگر می‏تواند درک معنای مرادشده از عدم در تفکر هر یک از این فیلسوفان را بر مبنای چهار معنی عدم میسر سازد.
1.3. تاریخچه‏ی عدم
1.3.1. نیستی در تفکر پارمنیدس
«تبدیل آن عدمی که تنها به تصور درمی‏آید به یک چیز قابل شناخت، تلاشی است کاملاً نیکو از سوی فلاسفه‏ی ما» (Historisches Wörterbuch der Philosophie, 2007, Nichts, Nichtseiendes. HWPh: Historisches Wörterbuch der Philosophie, S. 22804.), (vgl. HWPh Bd. 6, S. 805). اظهارات اف.ام. کلینگر در فرهنگنامه‏ای تاریخی می‏تواند توضیحی باشد در این خصوص که اصطلاح ’عدم‘ همچون مفهومی به کار می‏رود که به ‏مثابه‏‏ی مفهومی درک‏شده واجد اهمیت است و به عنوان ’چیزی‘ تلقی می‏شود، حتی اگر این مفهوم برای چیزی به کار رود که ابداً معین نباشد، یعنی اساساً بازنماینده‏ی چیزی نباشد و مطلقاً هم دلالت بر چیزی نکند. خود مفهوم عدم تا آنجا که درک شده و واجد معناست عدم نیست، بلکه در چنین مرتبه‏ای دارای یک تاریخ است.
سرآغازِ این پیشینه جایی است که تاریخِ مفهومِ مخالفِ آن، که همان موجود است، آغاز می‏شود، یعنی در هستی‏شناسی یونانی. در اینجا آگاهی نسبت به خصوصیتِ سلبیِ مفهوم در دست است و این خصوصیت از دیدگاه ریشه‏شناسی لغوی نیز بیان شده است. Nichts همان نفی‏شده‏ی ‘Ichts’ است که از حالت اضافی کلمه‏ی nihtes در آلمانی وسطی حاصل شده است (vgl. HWPh, 2007, Bd. 6, S. 805)، بنابراین تلقی متعارف از عدم، نفی است اعم از این‏که نفی در عرصه‏ی زبان یا اندیشه صورت گیرد. خاستگاهِ مجاورت وجود و عدم در اندیشه‏ی پارمنیدس و هگل نیز اینجاست.
نخستین متنی که به لحاظ هستی‏شناسی اهمیت دارد، یعنی شعر تعلیمی پارمنیدس، مبداء مفهوم عدم را نشان می‏دهد. نخستین فیلسوف یونانی که اندیشه‏های فلسفی را به نظم درآورده است، پارمنیدس الئایی است. شعر فلسفی او در اصل یونانی به وزن هکسامتروس است و شامل یک مقدمه و دو بخش به نام‏های «راه گمان یا عقیده» و «راه حقیقت» می‏شود. این شعر فروغی از تفکر و نبوغ یونانی است و به‏واقع نخستین سنگ بنای تفکر مابعدالطبیعی، به‏ویژه نظریه‏ی هستی‏شناسی در جهان غرب، به شمار می‏آید (خراسانی، 1382، ص276-275، 284).
مارتین هیدگر، در کتاب درآمدی به متافیزیک، برای توصیف ارزش و ژرفای این شعر پس از نقل تکه‏ی 8 (بخش دوم) می‏نویسد:
این کلمات اندک، مانند مجسمه‏های استوار یونان دوران باستان بر پای ایستاده‏اند. آنچه ما هنوز از شعر آموزشی پارمنیدس دارا هستیم، در یک دفترچه‏ی نازک می‏گنجد که مسلماً تمامی کتابخانه‏های ادبیات فلسفی را در لزوم قطعیِ وجود آنها نفی می‏کند. کسی که مقیاس‏های چنین گفتار متفکرانه‏ای را بشناسد باید به عنوان انسان امروزی هر گونه رغبت را برای نوشتن کتاب از دست بدهد (به نقل از خراسانی، 1382، ص284).
شالوده‏های اندیشه‏ی او را باید در بخش نخست، یعنی «راه حقیقت»، جستجو کرد. بخش دوّم که «راه گمان» نامیده شده است، درواقع نشاندهنده‏ی افکار غلط و توهمات بشر از نظر پارمنیدس است، و شاید در این قسمت انتقاد او به فیلسوفان پیش از خود است. مقدمه‏ی این شعر منادی معراجی عقلی برای فیلسوف است (ص285). پارمنیدس در آغاز این شعر می‏گوید:
اسب‏های تندرو، ارابه‏ی او را تا آن‏جا که دلش می‏خواسته کشیده‏اند و ایزدان او را به راه بسیار ستوده‏ای که مرد دانا را به مقصد می‏رساند رهبری کرده‏اند، دختران خورشید که در راهنمایی او به سوی روشنی شتاب داشتند، نقاب از چهره برگرفتند، جایگاه شب را ترک کردند و به خواهش آنان دیکه (1) (در این‏جا خدای عدالت است) کیفردهنده، دری که راه شب و روز را جدا می‏کند، به روی او باز می‏کند. و الهه به او خوش آمد می‏گوید و چنین می‏آموزد ]…[ ( به نقل از هومن، 1381، ص82).
این شعر در حقیقتی که از سوی الهه اعلام می‏شود، یعنی «هستی هست»، و اصلی که به طور منفی مطابق با بودن وجود است، یعنی «نیستی نسیت»، به اوج خود می‏رسد. «الهه هیچ اصلی را به اندازه‏ی این اصل در ذهن شاگردش حک نمی‏کند» ((vgl. HWPh, 2007, Bd. 6, S. 806، بنابراین نخستین اصل بر اساس فلسفه‏ی پارمنیدس عبارت است از: هستی هست و نیستی نیست؛ این راه طریق حقیقت است. حال این پرسش مطرح می‏شود که مراد پارمنیدس از «هست» چیست؟ همان‏طور که آقای شرف‏الدین خراسانی در نخستین فیلسوفان یونان متذکر شد:
در این قضیه محمول معلوم است اما موضوع روشن نیست. چه چیز هست؟ ولی به آسانی می‏توان گفت که مقصود فیلسوف از هست، هستی عینی و مجسم اشیاء در جهان است، یا به تعبیر دیگر خود هستی است. در جهان جزء آن‏چه هست که ما آن را هستنده می‏نامیم، چیز دیگر که ضد و نقیض آن باشد یعنی نیستی یا ناهستنده نمی‏توان تصور کرد. پس همه هستی است (خراسانی، 1382، ص289).
بنابراین مراد پارمنیدس از هستی همان هستنده یا موجود است. طریق فکری دیگری که الهه نشان می‏دهد مبنا را بر هست بودن نیستی می‏گذارد. این راه به خطاست، زیرا ناموجود را «تو نه می‏توانی بشناسی… و نه آن را نشان بدهی» .(vgl. HWPh, 2007, Bd. 6, S. 805)از منظر پارمنیدس گزاره‏ی چیزی وجود ندارد به خودی خود متناقض است(Sorensen, 2011, p.13) .
این امر اصولاً به تفکر عقلی و سخن در‏نمی‏آید (vgl. HWPh, 2007, Bd. 6, S. 805)، بنابراین جز گمراهی و کج‏اندیشی حاصل دیگری ندارد. پیش از اینکه «به طور قطعی نتیجه بگیریم که این طریق ناموجود، نامتصور و غیرقابل‏نامگذاری است، به آن «توده‏ی بی‏تشخیصی» تعلق داریم که برایش هستی و نیستی یکی است و یکی نیست» .(vgl. HWPh, 2007, Bd. 6, S. 805)به اعتقاد پارمنیدس، در طریق حقیقی، عدم به‏ عنوان وضع تعیین‏شده از سوی میرندگان درک می‏شود.
دومین و شاید مهمترین اصل در فلسفه‏ی این متفکر یونانی پیوند میان اندیشه و هستی است. از نظر پارمنیدس ناموجود و نیستی اندیشه‏کردنی نیست و تنها هستی است که به اندیشه راه می‏یابد. در اینجا تأمل و تعمق در سه جمله‏ی بسیار مهم پارمنیدس شایسته است:
«زیرا اندیشیدن و هستی هر دو همان است»، «لازم است گفتن و اندیشیدن که هستنده هست» و «اندیشیدن، همان اندیشه است که: هست» (به نقل از خراسانی، 1382، ص292)، به‏‏ترتیب (تکه‏ی 3)، (تکه‏ی 6)، (تکه‏ی 8، بخش 4).
جمله‏ی اول ناظر به همانی هستی و اندیشه است، به‏عبارت دیگر اندیشه تنها قادر به تأمل درباره‏ی هستی است. جمله‏ی دوم همین معنا را به شکلی دیگر بیان می‏کند، یعنی نه می‏توان سخنی گفت و نه می‏توان جز به هستی یا هستنده اندیشید، بنابراین پیوندی میان اندیشه و هستی حاصل می‏شود: «اندیشیدن همان اندیشه است که: هست» (خراسانی، 1382، ص293).
با این توضیح «تنها یک راه باقی می‏ماند که بتوان از آن سخن گفت و آن این است که: هست، یعنی اصل هستی. جهان یک پری و آکندگی از هستنده‏هاست و بدین‏سان هستی وحدتی است از هستنده‏ها» (ص297). افلاطون در رساله‏ی پارمنیدسِ اعتقاد او به وجود واحد را به‏تفصیل بیان کرده است. در این رساله ما نقد افلاطون از نظریه ایده را از زبان پارمنیدس شاهدیم. در ادامه‏ی انتقادهای حکیمانه‏ به نظریه‏ی ایده، پارمنیدس روش تمرینِ پژوهش علمی را ارائه می‏کند، به‏این‏ترتیب که «هنگام تحقيق نبايد به فرضيه‏ي ’چيزي هست‘ و نتايجي كه از آن بدست مي‏آيد قناعت ورزید بلكه بايد فرضيه خلاف آن را نيز، يعني اين فرضيه را كه ’اگر آن چيز نيست‘، پايه‏ی پژوهش خود قرار دهي تا بتواني در تمرين پيشرفت كني» (افلاطون،1367، ص1659).
او برای تبیین روش پژوهش علمی خود بر پایه‏ی فرض وجود واحد، دو فرض ’اگر واحد است‘ و ’اگر واحد نیست‘ را مبنای بررسی خود قرار می‏دهد. او نتایج بدست آمده از فرض‏های مذکور را به تفصیل بیان می‏کند و در نهایت نتیجه می‏گیرد که اگر واحد موجود نیست، اصلاً هیچ چیز نیست.
بنابراین در آخر می‏توان این‏گونه جمع‏بندی کرد که بر اساس مبانی پارمنیدس اصل این است که اساساً عدم پیش نیاید. در تلقی پارمنیدس نمی‏توان از معدوم و عدم سراغی گرفت. عدم هیچ بهره‏ای از اگزیستنس ندارد. این موضوع، ارتباطی تنگاتنگ با آموزه‏ی پارمنیدس از وجود دارد. وجود در تلقی پارمنیدس متوجه مشاهده و ادراک است. عدم نیست زیرا قابل اندیشه و قابل بیان نیست، به عبارت دیگر عدم متعلق اندیشه و گزاره‏های بیانی نیست. در تلقی پارمنیدس گزاره‏ی ’آدمی به عدم می‏اندیشد‘ معادل است با گزاره‏ی ’آدمی نمی‏اندیشد‘. عدمی که این‏گونه فهمیده شده است ناموجود، و متضاد موجود و وجود است. عدم در تلقی پارمنیدس نفی وجود و غیرقابل درک و بیان است. این تصور از وجود و عدم متوجه مشاهده و درک و برآمده از سنت فلسفه‏ی مغرب زمین است و این دقیقاً چیزی است که هیدگر آن را نمی‏پذیرد؛ چنان‏که در ادامه‏ی بحث روشن خواهد شد. باید توجه داشت که وجود و عدم در تلقی پارمنیدس، ناظر به نفی زبانی نیست بلکه در سطحی وجودی صورت می‏گیرد، اما از آنجا که ادله‏ی وی درخصوص ضرورت اگزیستنس وجود مبتنی بر قابلیت اندیشه و بیان است، درباره‏ی تلقی وی می‏توان از نفی زبانی سخن گفت.
1.3.2. عدم و نفی در تفکر هگل
تفکر نفی و عدم در سنت فلسفی غرب در تفکر اندیشمندان بزرگی، چون هگل و هیدگر، به اوج خود رسیده است. نسبت میان وجود و عدم در تلقی هگل کاملاً متفاوت از برداشت پارمنیدس است. عدم به منزله‏ی متضاد وجود نیست. هگل این دو را یکی دانسته است و آن‏ها را ذیل مقوله‏ی کیفیت قرار داده است. هگل عدم و وجود ناب را عاری از کیفیت و تعیّن می‏داند. از این منظر است که او این دو را یکی کرده است. هگل با آغاز کردن از «عدم حقیقی» در سنت عرفانی قرار می‏گیرد. یکی از مهم‏ترین مسائل عرفان، مسئله‏ی نفی یا فنا است. عارف هماره به قصد وصول به حقیقت، در پی فناشدن در حقیقت است. فنا یعنی خود را از خود خالی‏کردن و از خود گذشتن و هستی خود را برانداختن و، به بیانی کلی، رفع تعیّنات و کثراتی است که همچون امواج و حباباتی که دریا را نهان می‏کنند حجابی برای تجلی وجود مطلق (وجه جمالی خداوند) هستند ( به نقل از یثربی، 1384، ص41-40).
تا تو پیدائی خدا باشد نهان تو نهان شو تا که حق گردد عیان
چون برافتد از جمال او نقاب از پس هر ذره تابد آفتاب
هگل در کتاب منطق، که به ‏منزله‏ی بیان مطلق در وجود ازلی خویش قبل از آفرینش طبیعت و عقل متناهی است، مبنا را بر نتیجه‏ی «پدیدار‏شناسی عقل» یعنی بر «دانش محض» قرار می‏دهد، که در آن هر‏چه ذهنیت است کنار نهاده و هر‏ آن‏چه عینیت است درونی می‏شود و به این ترتیب تنها بی‏واسطه‏‏بودنی صرف برجای می‏ماند .(vgl. HWPh, 2007, Bd. 6, S. 827) این بی‏واسطه‏بودن صرف، وجود محض است که خود کاملاً نامتعین است.
وجود، وجود محض، بدون هر نوعی از تعین، وجودی در بی‏واسطگی نامتعین‏اش، فقط با خودش یکسان است و در قبال دیگری نایکسان نیست، وجود تمایزی در درون خود ندارد نیز نسبت به بیرون از خود. هیچ تعیّن و هیچ محتوایی که در آن تمایزی ایجاد کند یا به سبب آن به عنوان متمایز از دیگری مبنایی بیابد، به محوضت آن خدشه‏ای وارد نمی‏کند. وجود عدم تعیّن محض و خلّو است. هیچ چیز در آن نیست که مشاهده شود اگر در این‏جا از مشاهده سخن رود، یا این‏که وجود فقط این مشاهده‏ی محض و خالی است. نیز بر همین سیاق اندک چیزی در آن به اندیشه درمی‏آید یا این‏که بر همین سیاق صرفاً همین اندیشه‏ی مبری و خالی است
از این‏رو این سخن درست است که: «وجود، این بی‏واسطه‏‏ی نامتعین، در واقع عدم است و دیگر کمتر از عدم نیست» (عدم در معنای چهارم) .(vgl. HWPh, 2007, Bd. 6, S. 827) بنابراین هگل، همانند هیدگر، به هم‏ترازی وجود و عدم قائل است، با این اختلاف که در درک معانی وجود و عدم در اندیشه‏ی این دو متفکر، تفاوتی وجود دارد که پس از بیان نحوه‏ی تلقی آن‏ها از وجود و عدم روشن خواهد شد. هگل درباره‏ی عدم می‏نویسد:
عدم، عدم محض، عدم با خودش یکی است، خلّو کامل، عاری از تعیّن و محتوی؛ نامتمایز در خود، با این ملاحظه در این‏جا می‏توان مشاهده و یا اندیشه را یادآور شد، و این تمایز معتبر است که آیا چیزی یا عدم مشاهده می‏شود یا اندیشیده می‏شود. مشاهده‏ی عدم یا اندیشه‏ی به عدم متضمن معنایی است؛ هر دو متمایز می‏شوند، بدین ترتیب، عدم در مشاهده و اندیشه‏ی ما یکی است (وجود دارد)؛ و همین مشاهده و اندیشه‏ی خالی در مقام وجود محض است. بدین ترتیب عدم همان تعین است بلکه عاری از تعیّن است و اساساً همان چیزی است که وجود محض است
مراد از مفهوم «عدم»، که هگل برای بیان آن به پیروان بودا استناد می‏کند، همان برابری ساده با خویشتن خویش یا خلاء کامل یا بی‏تعین و بی‏محتوا شدن است (vgl. HWPh, 2007, Bd. 6, S. 827).
بنابراین به وجود نباید به ‏مثابه‏ی چیزی ثابت اندیشید، بلکه وجود به شکل دیالکتیکی به متضاد خود، یعنی عدم که به همان نحو بی‏واسطه است، بدل می‏شود. يكي را بدون ديگري نمي‌توان داشت، آنها دوقلوهايي ديالكتيكي‏اند و از آنجايي‏كه متضادند نمي‌توانند کاملاً همزيستي داشته باشند. چيزي جديد بايد يافت كه آنها را با هم آشتي ‌دهد و جايگزين ‌كند، که بدين صورت آشكار مي‌شود: شدن! به‏طور خلاصه ’شدن هنگامي رخ مي‌دهد كه هستي در شرف گذر به نيستي است، يا برعكس (Holt, 1994,). دلیل تصور مستقل وجود و عدم در وهله‏ی نخست برآمده از طبیعت دیالکتیکی درون ذاتی آن‏هاست، که به ‏عنوان اجزاء برسازنده‏ی یک وحدت، یعنی «وحدتِ شدن»، ظاهر می‏شوند. هگل در علم منطق خود، صیرورت یا شدن را به عنوان سنتزِ (وضع مجامع) حمل عدم بر وجود استنتاج کرده‏ است (سلیمان‏حشمت، بی‌تا، ص350). برای درک مفهوم صیرورت یا شدن از منظر هگل، فهم نفی و نفی‏کردن در اندیشه‏ی او ضروری است.
معادل آلمانی نفیِ هگل Aufhebung است که در انگلیسی بهsublation و در فارسی به انحلال و ترفیع ترجمه شده است، یعنی سلبی که حفظ‏کردن و تعالی‏بخشیدن را به همراه دارد. از نظر هگل اشیاء و مفاهیم نفی یکدیگرند، اما نفی‏ای که به گونه‏ای فعال عمل می‏کند و نه منفعل، یعنی «اشیاء و مفاهیم صرفاً منفی نیستند بلکه آنها به نحو فعالی یکدیگر را نفی می‏کنند» (رحیمی، 1388، ص9). نفی در ساحتی به نام دیالکتیک واقع می‏شود؛ که شامل تز، آنتی‏تز و سنتز است. آنتی‏تز برآمده از تز، علاوه‏بر آن‏که تز را نفی می‏کند، صفات و نشانه‏ها‏ی تز را نیز با خود به همراه دارد. سنتز از ادغام آن دو پدید می‏آید، که شامل وجوه عقلانی تز و آنتی‏تز است. این فرآیند سه‏گا‏نه همواره ادامه دارد تا به آگاهی مطلق برسد. بنابراین «نفی هگل نفی جنبه‏های غیرعقلانی و اثبات و ایجاب هرچه عقلانی‏تر، یعنی اثبات و تعین آگاهی مطلق، است» (ص10). این فرایند دیالکتیکی چنان‏که بر اندیشه حاکم است بر واقعیت نیز حکمرانی دارد، چراکه از نظر هگل «آنچه واقعی است یا متحقق است ]یا آن‏چه هست[ عقلانی است، و آن‏‏چه عقلانی است واقعی یا متحقق است ]یا آن چیزی است که هست[» (به نقل از مگی، 1385، ص320). از دیدگاه هگل، ذهن (به معنای مطلق) در واقعیت، یا از آن بالاتر، در واقعیت تاریخی حاضر است؛ و فرایند دیالکتیکی حاکم بر آن (اندیشه) بیان‏کننده‏ی این مطلب است که درک واقعیت برابر است با درک فرایند دگرگونی، دگرگونی که هدف آن معرفت مطلق (آزادی مطلق) است (مگی، 1385، ص328-327).
ژان‏لوک نانسی، اندیشمند معاصر فرانسوی، در کتاب بیقراری امر سلبی در هگل، تفسیری نوین از او ارائه می‏دهد:
هگل نه آغاز می‏کند و نه به اتمام می‏رساند؛ و اولین فیلسوفی است که برای او نه آغازی هست و نه انجامی بلکه فقط واقعیت کامل و تمام امر نامتناهی وجود دارد که از امر متناهی در‏می‏گذرد و بر آن اثر می‏گذارد و آن را دگرگون می‏سازد … و بنابراین قدرت امر سلبی است که … هگل امر مطلق را پیش‏فرض می‏گیرد اما این پیش‏فرض دقیقاً به منظور از میان بردن همه پیش‏فرض‏ها یا امور از پیش تعیین شده ایجاد می‏شود (به نقل از سلیمان‏حشمت، بی‌تا، ص356).
بیقراری امر سلبی، آن ناآرامی وجودی است که خواهان آن است که در جهانی که نه غایت هست و نه غایتی دارد، در خود باقی نماند. این بیقراری به حقیقت بیش از هر چیز دیگری نیاز دارد و این حقیقت را در بیقراری خود می‏یابد. این تلقی از هگل به تفکر هیدگر، مبنی‏ بر اینکه حقیقتِ تفکر در پرسندگی بی‏نهایت از پیش‏فرض‏ها متجلی می‏شود، نزدیک است. بنابراین همان‏گونه که پیشتر نیز بیان شد، فلسفه‏ورزی با عدم و صیرورت پیوندی ناگسستنی دارد (سلیمان‏حشمت، بی‌تا، ص315). نانسی متذکر می‏شود که:
و به همین صورت، فلسفه با همان اثر بخش بودن، باید به چیزی غیر از گفتمانش، مبدل شود: شاید به شعر، گاهی و به طور اتفاقی، اما به نحو یقینی‏تر به عشق، یعنی تمایل برای شناختی که خود، میل و خواست است و تنها در تمایل و خواستن می‏شناسد (به نقل از رحیمی، 1388، ص20)، (نانسی، 2002، 87-86).1.3.3. عدم و نیست‏انگاری در نیچهمفهوم عدم در واکنش به فلسفه‏ی کانت و ایده‏آلیسم آلمانی به مرتبه‏ای جدید و منحصر به فرد می‏رسد. مفهوم عدم این جایگاه را در قرن نوزدهم در دوره‏ی رمانتیک نزد نیچه و در بحث پوچ‏گرایی تا عصر حاضر، حفظ کرده است. به‏طورکلی می‏توان دو نوع عدم‏بنیادی را از یکدیگر متمایز کرد: یکی نیست‏انگاری به معنای بی‏بنیادی که تأکید آن بر عدم به معنای دوم است که برابر است با ماهیت به معنای امکان، هباء و بطلان؛ دیگری عدم‏بنیادی به معنای وجودبنیادی (حق‏بنیادی) است که ناظر به معنای چهارم عدم، یعنی وجود عاری از هرگونه تعیّن، است (سلیمان‏حشمت، بی‌تا، ص345). «در نحله‏ی افلاطونی‏وارونه‏ی نیچه نیز نیست‏انگاری با نفی اصالت ثبات و با تأکید بر تغیّر و صیرورت دائم، خود را ظاهر می‏کند». نیچه درواقع منتقد نوعی از نیهیلیسم است که در مسیحیت پرورانده شده است و رابطه‏ای درونی با ایده‏آلیسم دارد. در مفهوم مسیحی از خداوند «عدم الهی می‏شود، اراده به عدم مقدس خوانده می‏شود»؛ «اراده به عدم نسبت به اراده به زندگی دست بالا را دارد»؛ یا می‏توان این‏گونه بیان کرد که «نبودن بهتر از بودن است» (vgl. HWPh, 2007, Bd. 6, S. 831).
مفهوم عدم در این مورد، نفی‏کننده‏ی زندگی است. نیچه، به‏طور مؤکد، تصوری از جهان دیگر، که در سنت افلاطونی- مسیحی تبلیغ شده است، را «مترادفی برای عدم، عدم زندگی، عدم اراده برای زندگی» توصیف می‏کند. به عقیده‏ی نیچه نیهیلیسم، در معنای اراده‏ی معطوف به عدم، پیش‏مرحله‏ی ضروری آن صورت افراطیِ همان عدم است که در نظریه‏ی‏ وی درباره‏ی بازگشت ازلیِ (بازگشت جاودان) آنچه مشابه است، بیان می‏شود. «حال این اندیشه را در وحشتناک‏ترین شکلش تصور کنیم یعنی وجود، همان‏گونه که هست، بدون معنا و هدف، اما در حال بازگشتی غیرقابل‏اجتناب، بدون اختتامی در عدم؛ یعنی «بازگشت ابدی». این افراطی‏ترین شکل نیهیلیسم است یعنی پاینده بود عدم (آنچه بی‏معناست)» (عدم در معنای دوم) (vgl. HWPh, 2007, Bd. 6, S. 832).
نیچه در ابتدای کتاب اراده‏ی معطوف به قدرت یا به تعبیر آقای دکتر هوشیار، کشش به سوی نیرو، متذکر می‏شود: «نیست‏گرایی دم در ایستاده است. از کجا این میهمان، سهمگین‏ترین همه‏ی میهمانان بر ما می‏رسد؟» (نیچه، 1335، ص57). وی نیست‏گرایی را نه گفتن به زندگی، بی‏ارزش‏شمردن ارزش‏های اساسی حیات، هدف‏نداشتن، و پاسخ‏نداشتن در برابر چراهای جهان لحاظ می‏کند. به اعتقاد نیچه مقولات عقلی، یعنی غایت؛ وحدت و حقیقت، علل نیست‏انگاری و توسل به «لا» است، چراکه انسان با تکیه بر این مقولات ارزش جهان و حیات را تعلیق کرده است و بعد از مدتی چنان‏چه آن غایت، معنی و حقیقت فرض‏شده را در امور جهان نیابد دچار یأس و نومیدی می‏شود، به «لا» می‏گراید و از «الّا»، که همان کمال مطلوب او است، دوری می‏جوید. الّایی که بعد از آن هر امری می‏تواند بیاید، مانند اللّه ( در لا اله الّا اللّه) یا وجدان و خرد انسانی که توسط کانت جایگزین شد: لا اله الّا الوجدان (یعنی تصور کانت از وجدان این است که «باید دستور دهد، بخواهد و امر کند») (ص38-34)، (مقدمه‏ی ترجمه‏ی کتاب اراده‏ی‏معطوف به قدرت فریدریش نیچه).
انسان بعد از گرویدن به «لا» در همه‏ی امور جهان، در وجودش خلائی وصف‏ناپذیر احساس می‏کند. همین احساس سبب می‏شود که از هر آنچه به او امر می‏شود اطاعت کند تا خلاء وجودی خود را پر نماید. نیچه خواستار آن است که انسان به هیچ عنوان به زندگی نه نگوید و آن‏ را نفی نکند. نیچه «آری‏خواستن، آری‏گفتن، آری‏کردن می‏خواهد و بس!» (ص41-40).
به‏طورکلی، نیچه در مخالفت با بنای ساخته‏شده توسط ارزش‏های مسیحی و همچنین عمارتی که توسط ایده‏آلیست‏ها بنا شده است، خواهان ارزشیابی دوباره‏ی ارزش‏ها شد. براین مگی در مصاحبه‏ خود با جی. پی. استرن درباره‏ی فلسفه‏ی نیچه پرسش بسیار مهمی را مطرح می‏کند: «نیچه پس از اینکه همه چیز را به چنین مقیاس پهناوری جارو می‏کند و دور می‏ریزد، به جایش به چه چیزی قائل می‏شود؟ کدام ارزشهای مثبت را پس از همه‏ی این کارها ارائه می‏دهد؟». پاسخ نیچه این است: «خودت باش؛ هرچه هستی به منتها درجه باش؛ تا آخرین ذره باش؛ لبریز از زندگی باش؛ فروگذار نکن؛ دل به دریا بزن و زندگی کن…. ما باید قائل به زنده بودن باشیم و، به کامل‏ترین مفهوم، ندای حیات را لبیک بگوییم» (مگی، 1385، ص395، 393، 382).
نیچه با توجه به تأکیدش بر زندگی و آری گفتن به آن، در آموزه‏ی خود مبنی‏‏ بر تکرار ابدی، قائل به بازگشت جاودان همه چیز در زندگی است، به‏گونه‏ای ‏که به‏نحوی بی‏پایان دور می‏زنند و تکرار می‏شوند. همان‏گونه که پیشتر نیز ذکر شد این معنای نیست‏گرایی در فلسفه‏ی نیچه است، یعنی هر آن‏چه بی‏معنا و بی‏ثبات است (عدم در معنای دوم)، بدون پایانی در عدم، پایدار است و همچنان تکرار می‏شود. البته به اعتقاد استرن با توجه به سبک سخن نیچه، که همانا آمیختن معنای حقیقی و مجازی الفاظ است، می‏توان آموزه‏ی تکرار ابدی (بازگشت جاودان) را به‏ عنوان نظریه‏ای اخلاقی این‏گونه تفسیر کرد: «کردار و اراده و نیات و افکار ما باید آن‏چنان آمیخته به کرم و بزرگی و بزرگ‏منشی باشد که بخواهیم و بتوانیم تا ابد بارها و بارها تکرارشان کنیم». براین مگی در این‏باره نتیجه‏ می‏گیرد که «باید بی‏قید و شرط زندگی را در آغوش بگیریم و اگر شما در هر لحظه بدون دوپهلوگویی و شبهه به زندگی پاسخ مثبت بدهید، حاضر خواهید بود که بارها و بارها همان کاری را که در آن لحظه می‏کرده‏اید تکرار کنید و تا ابد همان کار را بکنید و لاغیر» (ص402-401).

Related posts:

این نوشته در پایان نامه ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.



:: بازدید از این مطلب : 232
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : پایان نامه ها
ت : یک شنبه 12 شهريور 1396
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');